از تو بيزارم ، بهانه هايت را برايم تكرار نكن
حرفي نزن ، بي خيال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگويي ، بي وفا منم!
نگو ميروي تا من خوشبخت باشم ،
نگو ميروي تا من از دست تو راحت باشم...
نگو كه لايقم نيستي و ميروي ،
نگو براي آرامش من از زندگي ام ميروي....
اين بهانه ها تكراريست ، هر چه دوست داري بگو ، خيالي نيست....
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نيستم ،
بگو دلت با من نيست و ديگر نيستم!
راحت بگو كه از همان روزاول هم عاشقم نبودي ،
بگو كه دوستم نداشتي و تنها با قلب من نبودي
برو كه ديگر هيچ دلخوشي به تو ندارم ،
از تو بدم مي آيد و هيچ احساسي به تو ندارم
سهم تو، بي وفايي مثل خودت است كه با حرفهايش خامت كند،
در قلب بي وفايش گرفتارت كند ، تا بفهمي چه دردي دارد دلشكستن!
برو، به جاي اينكه مرحمي براي زخم كهنه ام باشي ،درد مرا تازه تر ميكني !
حيف قلب من نيست كه تو در آن باشي ،
تمام غمهاي دنيا در دلم باشد بهتر از آن است كه تو مال من باشي....
حيف چشمهاي من نيست كه بي وفايي مثل تو را ببينند ،
تو لايقم نيستي ، فكرنكن از غم رفتنت ميميرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نكن ، برو و ديگر اسم مرا صدا نكن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهايي تنها باشم ...